ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شاید تنها واژه «ایثار» بتواند تفسیرگر رشادت دلاورمردانی باشد که سالهای سال میان امروز و دیروز هروله عشق می کنند . چشمان نافذ و ابری و لبهای خشکیده و متبسم آنها گویای رنجی نهفته از سالهای جنگ است که به خاطر آن روح بلندشان در آن فضای ملکوتی گاه متوقف می شود و گاه فریادشان در میان خانه ها و آسایشگاهها و خیابانها برای بیداری ما از غفلتها به گوش می رسد آیا خبری از آنهایی که به خاطر آرامش ما آسایش خویش را فدا کردند، داریم..
برای دیدن مابقی عکس ها به ادامه مطلب رجوع نمایید
سخن عمار:
ای کاش خائنین ملت و پایمال کنندگان خون شهدا این تصاویر را ببینند این مرد برای عیش و نوش نرفته بود به خاطر هدفی که رفته بود و به خاطر آن هدفش نیز ایستاده است آنکه شهید شد در یک لحظه و یا یک دم جان به جان آفرین تسلیم کرد و به سوی خدا شتافت ولی این جانباز و سایر همرزمانش برای عبرت ما مانده است.مانده است بگوید ما در جنگ بر سر قیمت مرغ و مسکن دعوا نداشتیم جنگ ما جنگ حق با باطل بود.اگر این مرد نبود حال کشور ما شاید سوریه ،عراق ،افغانستان و یا بدتر از آن بودیم. الهم اشفع کل مریض
خداقوت برادر.
سلام حاجی
ادرس لوگوی من رو بزار توی سایتت
ممنون
<br/>
<center><a href="http://shariff1.blogfa.com/"><img src="http://img4up.com/up2/20006084492442518264.png" /></a></center>
</br>
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمان الرحیم. و صلى الله علیک یا ولی العصر ادرکنا و السلام علیک یا سیدی و رحمة الله و برکاته.
قطاری سریع السّیر در حرکت است، مملو از مردمان گونه گون.
قطاری بی وقفه که حتی مسافران خود را در حال حرکت پیاده می کند!
و مسافران تنها اندک زمانی میهمان اند و به سرعت باید قطار را ترک کنند.
به درون قطار می رویم؛ چه هنگامه ای است! بازار های مکاره، خرید و فروشِ عمر و مشتریان مشتاق و غافل از عاقبت!
چنان سرگرمِ زرق و برق قطارند که اصلاً به پایان راه نمی اندیشند!
تذکرات صاحب قطار را هم جدی نمی گیرند؛ انگار اصلاً نمی شنوند!
این قطار عمر من و توست.
چندی پیش، درمانده و رنجور از مشکلات، با کلماتی از قرآن رو به رو شدم؛ نمی دانستم به کدام سو روم:
﴿ لِکلِّ قَومٍ هادٍ ﴾؛ چه پیام مهمی! دقت کنید.
خداوند برای همه ی اقوام، همه ی مردمان و در همه ی زمان ها یک هدایت گر قرار داده است.
امام زمان علیه السلام، موعود امت ها، همان مولای دیر آشنای ما!
همان آقا و مولایی که اکنون نیز در میانِ ماست و ما را مراقبت و هدایت می کند.
به راستی چرا حضور و گرمی محبت امام زمان علیه السلام در میان خود حس نمی کنیم؟
مگر او هدایت گرِ زمان ما نیست؟! پس چرا در تاریکی های جهل در مانده ایم و از نور وجودش بهره نمی بریم؟
چرا از صمیم قلب، خدا را نمی خوانیم که ما را ببخشد و او را برای ما ظاهر کند؟
چرا در مشکلات، هر دری را می کوبیم؛ به جز آستانِ او؟
چرا در دفتر عمرمان، صفحه ای با یادِ او جای نداده ایم؟
چرا چرخه ی زندگیمان، بی توجه به آن عزیز گردش می کند؟
مگر او امامِ زمانه ی ما نیست؟! پس چرا زندگی با او را تنها برای دوران ظهور گذاشته ایم؟!
چرا زندگی را با یاد او صفا و روشنی نمی بخشیم؟ چرا جای او را در جمع خود خالی می بینیم؟
نکند در حالی از قطار پیاده شویم که قلبمان حتی لحظاتی با مهر آن عزیز نتپیده باشد؟!
هم قطارانِ عزیز! نکند هشیارانی لذت زندگی با او و گفت و شنود قلبی را چشیده باشند و ما...
ما فکر می کنیم با توان ناچیز خود پیامی را به شما رساندیم. شما برای این پیام رسانی چه می کنید؟ اگر توفیق رفیق راهتان شد و در این مسیر گامی برداشتید ما را از دعای خیر و راهنمایی های خود محروم مسازید.
شرمنده ایم ..... همین .... حتی خجالت میکشم چیزی بگم.
سلام....و باز هم سلام... دوباره دلم برایت گرفته است... ولی نمیدانم چرا دیگر صدایم در نمی آید....
شاید هنوز برای دلتنگی بزرگ نشد ه ام... شاید هنوز قدم به سر طاقچه دلتنگی نرسیده است تا بتوانم به قاب عکست که شاخه نرگسی به آن تکیه کرده برسم....
ادامه در وبلاگ دست نوشته هایی از سر تنهایی .
با اجازه لینک شدید.[گل] به من هم سری بزنید و با نظراتتون راهنماییم کنید.
سلام....خدایمان ما را ببخشد و شفا عنایتشان نماید ...
آمین
کجایند مردان بی ادعا
خدایا غافلم و نادان ، غرق در لجن زاری که با دست خود از این دنیا برای خود ساخته ام آخر شرمندگی من و امثال من میتواند چه مرهمی برای سوزش چنین زخمها یی در شبهایی که هر دقیقه آن به درازای سالی خواهد بود گردد چه مرهمی برای جگر سوخته این مادر شود و چه مرهمی برای تسلی چنین همسر فداکاری که انشاء الله مزد خود را از دست بانوی دو عالم در پای حوزه کوثر بگیرد
میباشد آی مسئولینی که صدقه سر جانفشانی مردان مرد سوار بر کرسی های قدرت بر جان ، مال و نوامیس مردم می تازید و اسم آن زرنگی ، کاردانی و..... گذاشته اید منتظر باشید