پایگاه تحلیلی - اطلاع رسانی عماریون

ما تا قیامت بر سر پیمان خود هستیم

پایگاه تحلیلی - اطلاع رسانی عماریون

ما تا قیامت بر سر پیمان خود هستیم

آیا ماه رمضان ما را مسلمان‌تر می‌کند؟


هر ساله، آغاز ماه مبارک رمضان در سراسر دنیا با تغییراتی در سبک زندگی مسلمانان همراه است؛ تغییراتی که هم برخاسته از فرهنگ ناب اسلامی است و هم اینکه در سال‌های اخیر، به عنوان فرهنگ مشخصهٔ مسلمانان در سرتاسر جهان شناخته می‌شود.

البته ناگفته نماند که به جز تغییر وعده غذایی مسلمین، رفتار و سکنات آن‌ها هم دستخوش تغییرات گسترده‌ای می‌شود.
اگر تجربه سفر به یکی از کشورهای مسلمان را در این ماه داشته باشید، می‌بینید که در بیشتر این کشور‌ها در این ماه‌ها، سفره‌های افطار گسترده‌ای برای اطعام فقرا در سرتاسر شهر گسترده می‌شود. رفتار کسبه با مردم و به ویژه فقرا بسیار مهربانانه‌تر است و اساسا این ماه را ماه عید فقرا می‌خواند. کسبه با مشتری‌ها با مدارای بیشتری رفتار می‌کنند و همه تلاش دارند تا در ماه رحمت الهی، گوشه‌هایی از رحمت را به یکدیگر نشان دهند.
در ایران، هرچند گویا این سنت‌ها در گذشته در رگ زندگی مردم مسلمان ما جاری بوده، اکنون به فراموشی سپرده شده است.(در ادامه مطلب بخوانید)


بنابراین، باید پرسید، آیا ماه رمضان در زندگی ما ایرانی‌ها هم تغییراتی پدید خواهد آورد؟ آیا مناسبات اجتماعی در این ماه تحت تأثیر قرار می‌گیرد و متفاوت می‌شود؟ کسبه با مشتریان و ما با فقرا مهربانتر می‌شویم؟ آیا ماه رحمت الهی به ما کمک می‌کند تا جلوه‌های مسلمانی‌مان را بیشتر به نمایش بگذاریم؟


                                                          *              *                * 
برای آگاهی از قوانین و مقررات مشارکت در این بخش خبری اینجا را کلیک کنید.

این خبر تا ساعت 18:00 امروز هر نیم ساعت یک بار به کمک کامنت‌های شما بروز می‌شود.
                                                          *              *                * 
نخستین بروز رسانی: 15:00

نظرات 2 + ارسال نظر
جمشید جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:47

لعنت به تو سگ پدر و اون رهبر جانیت

ساقی کوثر جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:04 http://www.ietamseyed.blogfa.com


شعری که حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای در وصف اباصالح‌ المهدی عجل‌ الله تعالی فرجه‌ الشریف سروده‌اند در پی می‌آید:

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سرداده‌ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمی‌رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است
شامم سیه‌تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است
سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل در این چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی «امین» سزا لب حسرت گزیدن است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد